دوستان عزیز خودم دلم برای همتون تنگ میشه واسه دونه دونه شما که میاین به اینجا و به من سر میزنین. بعد ۳ هفته دیگه فردا میرم سر کلاسها و مثل بچه های خوب دیگه غیبت نمیکنم تا آخر ترم ( البته اگه بازم برگشتم تعجب نکنین الان داغم یه چیز میگم) خلاصه بشینیم درسهامون روبخونیم که چوب خط غیبتهام به ۵-۶ جلسه هر کلاس رسیده.
تو این چند ماه یعنی از اوایل تابستون به بعد با یکی از بلاگ نویسهای خوب آشنا شدم که دلم
برای اونو نوشته هاش از همه بیشتر تنگ میشه کسی که دلم میخواد همیشه از خودش و نوشته هاش با خبر باشم.(خودش میدونه کیه شما خواهشن فضولی نکنین.)

پیش به سوی جنوب              :               <SMILIE>
              

اول برم سراغ این چند وقت :

عرضم به حضورتون که دلایل این ننوشتن من قبل از اینکه برای تعطیلات بیام اینه که : اولا از کافی نت دانشگاه نمیشه استفاده کرد چون یه دانشگاهی که 12000 تا دانشجو داره حتما کمش 5000 تا کاربر اینترنت داره که از کافی نتش استفاده میکنن و از این تعداد حداقل 100 نفر شیطون مثل خودم هستن که دنبال پسوردهای دیگران هستن پس میان مثل کارهایی که ما در زمان جاهلیت یعنی یکی، دو سال پیش انجام میدادیم، رو سیستم ها سرور و کی لاگر نصب میکنن. در نتیجه تمامی پسوردها لو میره و خرابکاری ها شروع میشه پس کافی نت دانشگاه راه حل مناسبی نیست و به همین دلیل از کافی نتهای شهر هم استفاده نمیشه کرد و در نتیجه اینو بلاگ در انتظار برگشت ما به خونه می مونه و از اونجایی که زمان برگشت من با کامی اینها برنامه ریزی میشه این میشه که هر روز بعد از بیدار شدن از خواب، باید بری بیرون. دوباره میای خونه چند ساعت می مونی بازم بعد افطار تا آخر شب بیرون در نتیجه:

مشترک مورد نظر به یک آدم پر مشغله تبدیل میشه و اگه یه شبی مثل امشب رفقا بیرون نرن چون خسته نبود میاد اینجا چرندیاتشو مینویسه.    

سلام !
خوب من و نمی بینین خوش میگذره . فعلا برای تعطیلات برگشتم حالا ببینیم چی میخوام بعدا بنویسم دیگه زیاد روده درازی نکنم فقط میخواستم بگم یه هفته ای هست اومدم و یک هفته دیگه هم هستم.